An overview of the motorcycling – part 6
به پدیده فرهنگی ضدحاکمیتی گفته میشود که اواسط دهه ۱۹۶۰ در جهان غرب آغاز شد و تا اوایل دهه ۱۹۷۰ ادامه یافت. شهرهای لندن، نیویورک و سانفرانسیسکو در این جنبش محوریت داشتند. با پیشرفت قابل ملاحظه جنبش حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقاییتبار ۶۸–۱۹۵۵، جنبش پادفرهنگ در آمریکا شتاب بیشتری یافت و با تشدید جنگ ویتنام در همان سال، موج گرایشهای ضد حاکمیتی وجهی انقلابی و تعیینکننده یافت.
مارتین لوتر کینگ جونیور : Martin Luther King, Jr. ۱۵ ژانویه ۱۹۲۹ – ۴ آوریل ۱۹۶۸کشیش باپتیست و فعال مدنی آمریکایی بود که از سال ۱۹۵۵ تا زمان ترورش در سال ۱۹۶۸، شناختهشدهترین سخنگو و رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقاییتبار بود. کینگ با نافرمانی مدنی و پرهیز از خشونت که الهامگرفته از باورهای مسیحی او و شیوه مبارزه مدنی گاندی بود، توانست حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا را ارتقا بدهد. کینگ در تظاهرات حق رأی سیاهپوستان، الغای تفکیک نژادی، حقوق کارگران و سایر حقوق مدنی اساسی شرکت و آنها را رهبری میکرد.[۱] او رهبری کارزار تحریم اتوبوسهای مونتگمری در سال ۱۹۵۵ را برعهده داشت و مدتی بعد، اولین رئیس کنفرانس رهبران مسیحی جنوب شد. او در این مقام، جنبش آلبانی در آلبانی جورجیا را رهبری کرد و به سازماندهی برخی تظاهراتهای مسالمتآمیز ۱۹۶۳ در برمینگم آلاباما پرداخت. کینگ نقش مهمی در سازماندهی راهپیمایی به سوی واشینگتن برای کار و آزادی در مارس ۱۹۶۳ داشت و در همین مراسم بود که سخنرانی مشهور «رؤیایی دارم» را روی پلههای بنای یادبود لینکلن ایراد کرد.
با پیشرفت جنبش، تنشهای اجتماعی گستردهای در مورد مسائل دیگر شکل گرفت و به سمت تفاوتهای نسلی در مورد احترام به فرد، تمایلات جنسی انسان، حقوق زنان، اقتدار سنتی، تفکیک نژادی، حقوق رنگین پوستان، تجربه روانگردانها و تعابیر متفاوت از رؤیای آمریکایی کشیده شد. بسیاری از جنبشهای کلیدی مرتبط به این مسائل در دل جنبش پادفرهنگ ۱۹۶۰ متولد شدند.
جنبش پاد فرهنگ منجر به ظهور اشکال فرهنگی جدید و خردهفرهنگ پویا شد که فردیت و تجربه را گرامی میداشتند و پذیرای سبک زندگیهای نامتعارف از جمله هیپی و بوهمینیسم مدرن بودند. کاهش استفاده از کت و شلوار و مخصوصاً کلاه، عادیسازی موهای بلند باز برای زنان و مردان و رواج لباسهای سنتی، دامنهای کوتاه تا بالای زانو و شلوارهای جین از جمله تحولاتی بود که این جنبش در زمینه مد ایجاد کرد.
خردهفرهنگ هیپی به انگلیسی: hippie
یکی از جنبشهای اجتماعی جوانان بود که در دهه ۱۹۶۰ در ایالات متحده آمریکا آغاز شد و به نقاط دیگر دنیا گسترش یافت. پژوهشگرانی در نوشته های خود آن را با زندگی و حالات صوفیانه مقایسه کرده و این جریان را واکنش قهری و غریزی انسان در برابر تسلط ماشین و نیازهای گوناگون زندگی صنعتی و جامعه متمدن میداند. کلمه hippie از hipster آمدهاست و برای توصیف ضربان سازها که beat بیت نیک ها که به دهکده گرینویچ نیویورک و منطقه Haight-Ashbury در سان فرانسیسکو نقل مکان کردند، استفاده شد. اصطلاح هیپی اولین بار در سانفرانسیسکو با هرب کین که روزنامهنگار سناریو سان فرانسیسکو بود، محبوبیت پیدا کرد.
منشأ اصطلاحات hip و hep نامشخص است. تا دهه ۱۹۴۰، هر دو بخشی از زبان عامیانه آمریکاییهای آفریقایی شده بودند و به معنای «پیچیده، در حال حاضر شیک، کاملاً به روز» بودند. (بیت نیکها Beats اصطلاح hip را به تصویب رساند، و هیپیهای اولیه زبان و ارزشهای پادفرهنگی Beat را به ارث بردند. هیپیها اجتماعات خود را ایجاد کردند، به موسیقی روانی گوش دادند، انقلاب جنسی را در آغوش گرفتند و بسیاری از داروهایی مانند ماریجوانا و LSD برای کشف حالات تغییر یافته آگاهی استفاده کردند. مد و ارزشهای هیپی تأثیر عمدهای بر فرهنگ گذاشت و موسیقی، تلویزیون، فیلم، ادبیات و هنرها را تحت تأثیر قرار داد. از دهه ۱۹۶۰، جامعه اصلی بسیاری از جنبههای فرهنگ هیپی را جذب کردهاست. تنوع مذهبی و فرهنگی هیپیها مورد حمایت گستردهای قرار گرفتهاند و نسخههای پاپ آنها از فلسفه شرقی و مفاهیم معنوی آسیا به مخاطبان بیشتری رسیدهاست. جیسی شیدلور، ویراستار اصلی آمریکایی فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد، باور دارد که اصطلاحات hipster و هیپی از واژه hip گرفته میشوند، که منشأ آن ناشناخته است. واژه hip به معنای «آگاه، در دانش» برای نخستین بار در کاریکاتور ۱۹۰۲ توسط تاد دورگان ثبات شدهاست و نخستین بار در یک رمان در سال ۱۹۰۴ توسط جورج وره هوبارت ۱۸۶۷–۱۹۶۷ ظاهر شد. جیم هیکی: یک داستان از غرفههای یک شب، جایی که یک شخصیت آفریقایی-آمریکایی از عبارات عامیانه «آیا شما hip هستید؟» استفاده میکند.
بنیادهای هیپیگری در تاریخ به دوران مزدک، ( ساسانی ) اصلاحگر ایرانی میرسد. مزدکباوران مردم را به زندگی گروهی، آزادی جنسی، تقسیم منابع میان مردم، و گیاهخواری ترغیب میکردند که همگی کمابیش همانند اصول جنبش هیپیگری است.در دوران معاصر در ژانویه ۱۹۶۷، همایشی به نام هیومن بی-این (Human Be-In) در پارک گلدن گیت شهر سان فرانسیسکو باعث محبوبیت فرهنگ هیپیگری شد. این همایش به یک گردهمایی بعدی انجامید که تابستان عشق نام گرفت و بیش از صد هزار نفر در آن شرکت کردند.
هیپیها در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ (سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱) بیش از ۵۰۰ هزار نفر از جوانان هیپی در آمریکا با گریز از خانه تلاش کردند تا با زندگی در جوامع تجربی و گرایش به زندگی اشتراکی، آرمانشهر خود را زنده کنند. دامنه جامعههای اشتراکی آنها، که از گوشههای پَرت کالیفرنیا ریشه گرفته بود، به دیگر جاها نیز کشیده شد. آنها با رویگرداندن از زندگی سودپرستانه بورژوایی و ترک خانه و زندگی در گروههای خانوادگی میخواستند به رشد معنوی و روحی برسند. برای آنها گذشته در حد غیرقابل بخششی به نیروهای سرکوبگر وابسته بود و جامعه باید دوباره از نو ساخته میشد. در جامعه برابری طلب آنها اثری از سلسله مراتب سلطه، پدرسالاری، نژادپرستی، نیازهای کاذب، مصرفگرایی، بیگانگی و ادیان سازمان یافته وجود نداشت. آنها میخواستند به جای وابستگی و تماس اجتماعی، هویت ویژه خود را خلق کنند. برای نوجوانان فراری، آزادی و رهایی با بینش آنها از خویش و جامعهای به دور از محدودیتهای زندگی خانوادگی و مالکیت خصوصی ارتباط نزدیکی داشت. درونمایه این بینش، حمله بیسابقه به تعریف معمول خانواده به عنوان سیستم عامل نظم اجتماعی بود. فلسفه عشق آزاد صرفاً آزادگرایی نبود.
بلکه بیان شورش علیه تکهمسری بود. زیرا به عقیده آنان، تکهمسری دست و پا بند بود. زیرا همانطور که مصرفگرایی باعث پیدایش حس حسادت میشود تکهمسری نیز باعث وسوسه و احساسات سرکوب شده و پرورش زنان عصبی و بردهوار در محیط خانه میشود. این جوامع تلاش میکردند فراتر از مرزهای قانونی و اخلاقی جامعه سرمایهداری تشکیل شوند. و البته این گونه هم نبوده که عهدی نسبت به ازدواجشان ندارد و به گونهای هم زیستی است.
سایکدلیک راک یا راک روانگردان: Psychedelic rock سبکی از موسیقی راک ملهم از فرهنگ روان گردان (سایکدلیک) است و تلاش دارد تأثیرهایی مشابه استفاده از داروهای روانگردان (مواد مخدر و محرک) ایجاد کند.
در این سبک، افکتها و تکنیکهای جدیدی در ضبط استفاده میشود که متأثر از منابع غیر غربی مانند راگاها و درُونهای موسیقی هندی است. این سبک در اواسط دهه ۶۰ میلادی و به وسیله گروههایی همچون بیتلز، بِردز و یاردبردز و پینک فلوید پایهگذاری شد و گروههای راک و بلوز راک انگلیسی و آمریکایی نظیر گریتفول دد، جفرسن ایرپلین، جیمی هندریکس، کریم، دورز و پینک فلوید بهعنوان یک ژانر موسیقی بهآن رسمیت دادند.
فستیوالهای Summer of Love تابستان عشق
در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۶۹ سایکدیلیک راک با این فستیوال که پدیدهای اجتماعی در تابستان ۱۹۶۷ بود که طی آن ۱۰۰۰۰۰ نفر که بیشتر هم جوانانی بودند که لباس و رفتاری هیپی داشتند، در محله هیت-اشبری در سان فرانسیسکو گرد آمدند با دید کلی تر، تابستان عشق مجموعهای از موسیقی هیپی، مواد مخدر، ضد جنگ و عشق آزاد در ساحل غربی آمریکا تا شهر نیویورک بود. هیپیها، که گاهی فرزندانِ گُل هم نامیده میشدند، یک گروه التقاطی بودند. بسیاری از آنها به دولت مشکوک بودند، ارزشهای مصرف گرایانه را رد میکرد و عموماً با جنگ ویتنام مخالف بودند. تعداد معدودی به سیاست علاقه داشتند. دیگران بیشتر به هنر (موسیقی، نقاشی و خصوصاً شعر) یا مناسک معنوی و مراقبه توجه داشتند
فستیوال ووداستاک – نمایشگاه موسیقی و هنر : Woodstock
ووداستاک، یک فستیوال موسیقی بود با نام ثبت شده «یک نمایشگاه: سه روزِ صلح و موسیقی». محل برگزاری آن، مزرعه ۴/۲ کیلومتر مربعی آقای Max Yasgur در Catskills نزدیک دریاچه سفید در شهر بتهل نیویورک و تاریخ برگزاری آن از ۱۵ تا ۱۸ اوت ۱۹۶۹ بود..
با وجود بارشهای پراکنده در آخر هفته، ۳۲ اجرا در فضای آزاد برای ۴۰۰۰۰۰ تماشاچی روی صحنه رفت بسیاری ووداستاک را یکی از نقاط عطف موسیقی عامه میدانند. مجله رولینگ استون آن را جزو 50 نقطه عطف تاریخ راک اند رول ثبت کرده است. ثبت کردهاست. این رویداد در فیلم مستند ووداستاک ساخته ۱۹۷۰ به همراه آلبوم موسیقی متن آن و آهنگ «وودستاک» توسط جونی میچل در مدح این رویداد به تصویر کشیده شدهاست.
این پاد فرهنگ با این دو اتفاق به اوج خود رسید و به یک جنبش موسیقایی بینالمللی به همراه جلوههای وسیع ضدفرهنگی تبدیل شد و در نهایت، از دست رفتن و مرگ مهرههای کلیدی این سبک و جنبش بازگشت به ریشههای راک، وقتی جامعه در حال تغییر نگرش بود و پیش از آنکه این سبک از بین برود، سبب شد بازماندگان به سبکهای دیگری روی بیاورند. (بعضی هنرمندان مانند پینک فلوید تا آخر خصلتهای سایکدلیکشان را حفظ کردند).
سایکدلیک راک بر خلق سبکهایی نظیر سایکدلیک پاپ و سایکدلیک سول نیز تأثیر گذاشت. همچنین پُلی شد برای انتقال فُرمهای اولیه موسیقی بلوز و فولک مبتنی بر راک (مانند بلوز راک و فولک راک) به پراگرسیو راک، گلم راک و هارد راک و نتیجه این دگردیسی گسترش زیر شاخههایی مثل هوی متال بود. از اواخر دهه هفتاد میلادی سایکدلیک در شکلهای جدیدی مانند نئو سایکدلیا احیا شد.
به عنوان یک سبک موسیقی، سایکدلیک راک تلاش دارد اثرات استفاده از مواد مخدر و محرک را با تلفیق جلوههای جدید صوتی الکترونیک، تکنوازیهای طولانی مدت و بداهه نوازی که به ویژه تحت تأثیرعرفان شرقی بود و با استفاده از سازهای نامتعارف موسیقی شرقی بخصوص سازهای هندی یا تلفیق عناصر موسیقی شرقی انعکاس مییافت، افزایش دهد. ویژگیهای اصلی آن شامل: گیتار الکتریک که اغلب با Audio feedback، وا وا و فازباکس همراه است. استفاده از سازهای غیرمتعارف با تأکید ویژه بر تبلا و سیتار «ساز اصیل ایرانی را که بر طبق مدارک تاریخی توسط امیرخسرو دهلوی از ایران به هند برده شده بود » و شعرهایی که بهطور مستقیم و غیرمستقیم به سفرهای معنوی، روح ، زندگی بعد از مرگ و البته مواد مخدر و محرک اشاره دارد نظیر (خرگوش سفید) از جفرسن ایرپلین و (گرد ارغوانی) از جیمی هندریکس.
در همان دوره در ایران نیزتا حدودی این خرده فرهنگ در هنر و موسیقی و سینما نفوذ کرده بود به عنوان مثال عباس مهرپویا از پیشگامان این سبک موسیقی تلفیقی بود. مهرپویا به هندوستان سفر کرد، و در جهت آشنایی با موسیقی آن کشور و یادگیری ساز سیتار که تا آن زمان یک ساز هندی محسوب میشد، مدتها تحت آموزش اساتید مختلف و نیز مشاوره و راهنمایی سیتار نواز نام آشنای هندی راوی شانکارقرار گرفت که خود از نوازندگان سیتار در فستیوال وودستاک بود . (راوی شانکار همکاری او با ویولونیست بزرگ معاصر یهودی منوهین و با فیلمساز مشهور هندی ساتیاجیت ری و نیز با گروه بیتلها و جرج هریسون به شهرت او افزود. او پدر انوشکا شانکار نوازنده سیتار و نورا جونز خواننده و نوازنده جز مدرن و برنده جایزه گرمی بود راوی شانکار در طول دوران فعالیت هنری خودش برنده چندین جایزه گرمی شد. مانموهان سینگ نخست وزیر هند راوی شانکار را یک «گنجینه ملی» توصیف کردهاست. و همچنین شانکار پیش از انقلاب توسط فرح پهلوی، برای اجرای برنامه در جشن هنر شیراز به ایران دعوت شد.)مهرپویا به کشورهایی چون مصر، بلژیک و هندوستان سفر کرد، او بعد از ماهها زندگی در هند و آموختن ساز سیتار در نزد بزرگان آن دیار و آشنایی با فرهنگ و آداب رسوم خاص و گوناگونِ این کشور پهناور با دستی پر از مطالب جالب و تصاویر به ایران بازگشت. و این ساز ایرانی اصیل را که کمکم از موسیقی ایرانی خارج شده بود (سیتار) را بار دیگر وارد موسیقی ایران کرد، که موفقیتهای زیادی را در این زمینه کسب کرد و مهرپویا علاوه بر موسیقی از سالهای نوجوانی به هنرهای دستی و دکوراسیون بسیار علاقهمند بود. اولین نمایش خلاقیتاش را در ساخت کلبه سرخ پوستان بومی آمریکا در تهران در معرض دید همگان گذاشت، که در آن سالها به دلیل اتمسفری که در آن دهه بر دنیا حاکم بود با استقبال ویژهای روبهرو شد. و به دنبال اشاعه فرهنگ هیپی و ضد مصرف گرایی و سرمایه داری و… در در این زمینه میتوان به نمایش شوی لباس، کیف و کفش که با بهرهگیری از برگهای زرد و قرمز پاییزی درختان بود اشاره کرد. مهرپویا در سالهای دهه ۵۰ شمسی معادل اوایل دهه 70 میلادی با همکاری همسرش فهیمه مهرپویا نمایشگاهی از صدف و چوبهای دریایی و بهطور کلی از پس آوردهای امواج دریا، ترتیب داد که شروع این نمایشگاه با افتتاح گالری مهرپویا در سال ۱۳۵۵ و با حضور جمع کثیری از هنرمندان و صاحب نظران همراه بود، همچنین مجلات آن روز تهران هر کدام صفحاتی را به کارهای این نمایشگاه اختصاص داده بودند.

مزار عباس مهر پویا – امامزاده عبدالله – ری –
آخرین کار هنری او در بخش موسیقی، بعد از سال ۱۳۵۷ همکاری او با مجید انتظامی در موسیقی متن فیلم بایسیکل ران میباشد، که در آن نوای سیتار او برای آخرین بار به گوش میرسد. و صد البته در ایران هنرمندان دیگری نیز در این فضا بودند.
تصور میشود اولین کاربرد موسیقایی واژه سایکدلیک به وسیله گروه فولک ساکن نیویورک به نام هولی مُدال راوندرز بر روی نسخهای از بلوز مردد ساخته اسطوره فولک لید بلی در ۱۹۶۴ بودهاست.
اولین گروهی که خود را به عنوان یک گروه ساکدلیک راک معرفی کرد: د ترتین فلور الویترز از تگزاس، در اواخر ۱۹۶۵ بود. این اصطلاح نخستین بار در مجله آستین اَمریکَن-اِستِیتسمَن در تاریخ ۱۰ فوریه ۱۹۶۶ در مقالهای درباره این گروه با عنوان «آسانسورهای منحصر به فرد با سایکدلیک راک میدرخشند» مورد استفاده قرار گرفت و آنها اولین گروهی بودند که در آگوست همان سال آلبومی با نام صداهای سایکدلیک آسانسور طبقهی سیزدهم منتشر کردند و این اصطلاح را به عنوان بخشی از اسم اثر به کار بردند .
عدد سیزده 13 به دلیل فراتر بودن از چرخه نرمال 1 تا 12 (ماه های سال ، زودیاک، ساعت و … ) و چیزهای ملموس و واقعی اشاره به روح چیزهای فراطبیعی انرژی خاصی که وجود دارد ولی قابل دیدن نیست . به معنای فراتر از عادی. فراتر قانون. حتی در جاهایی به توهم (تصور چیزی که باید باشد ولی نیست) – هپروت اشاره دارد. آنها به عنوان نشانه ای از تجربیات این خرده فرهنگ حتی پچ هایی از عدد 13 را بر روی لباسهایشان دوختند. وقتی که جلوههای ضدفرهنگی در سان فرانسیسکو افزایش یافت واژههای اسید راک و سایکدلیک راک در سال ۱۹۶۶ برای توصیف موسیقی که تحت تأثیر داروهای روانگردان و مواد مخدر و محرک بود مورد استفاده قرار گرفت و در سالهای بعد نیز بهطور گستردهای به کار رفتواژههای سایکدلیک راک و اسید راک اغلب به صورت مترادف استفاده میشوند اما صاحب نظران این دو را از هم متمایز میدانند، اولی بهطور معمول در رابطه با تأثیر داروهای روانگردان به کار میرود و اسید راک میتواند به عنوان زیرشاخهای شناخته شود که بیشتر بر ال اس دی متمرکز بود، اغلب صدای بلندتری داشت، و بداهه نوازی طولانی مدت در آن استفاده میشد.
کتاب «طوفان بهشتی: ال اس دی و رؤیای آمریکایی» نوشته جی استیونس
که به نوعی تاریخنگار ال اس دی بود نوشت: در روزهای اولیه استفاده تفریحی، مصرفکنندگان ال اس دی (که اغلب مواقع دانشجویان و پزشکان بودند) در دو گروه عمده گرفتار میشوند. اولین گروه، که اساساً محافظه کار بودند و توسط آلدوس هاکسلی تعریف شدند، تصور میکردند که ال اس دی بسیار قوی و خطرناک است و از همین رو باید خیلی سریع و در همه ابعاد برای جامعه افشا شود و استفاده اش بایستی محدود به نخبگان جامعه – هنرمندان، نویسندگان و دانشمندان- باشد که میتوانند به نوعی واسطه توزیع تدریجی آن در جامعه باشند. گروه دوم که تندروتر نیز بودند و توسط الپرت و لیری: Alpert and Leary توصیف شدند، بر این باور بودند که ال اس دی قدرت ایجاد تحول در جامعه را دارد و باید هرچه سریعتر و راحتتر در اختیار عموم قرار گیرد. در طول دهه شصت گروه دوم مصرفکنندگان ال اس دی که از همه قشرها بودند به خرده فرهنگی تبدیل شدند که نماد عرفانی و مذهبی را که زائیده تأثیرات مواد مخدر و محرک قوی بود، میپرستید و از مصرف ال اس دی به عنوان روشی برای افزایش آگاهی دفاع میکرد. شخصیتهای مهم مرتبط با این خرده فرهنگ کشیشانی نظیر دکتر تیموتی لیری و موزیسینهای سایکدلیک راک نظیر گریتفول دد، جیمی هندریکس، پینک فلوید، جفرسن ایرپلین و بیتلز بودند که خیلی زود جذب تبلیغاتی شدند که مولد علاقه بیشتر به مصرف ال اس دی بود. در ۱۹۶۵ آزمایشگاههای ساندوز پس از درخواست دولت آمریکا مبنی بر نگرانی پیرامون استفاده ال اس دی، ارسال محمولههای ال اس دی به ایالات متحده که هنوز هم قانونی بودند و حتی مصارف تحقیقاتی و روانپزشکی داشتند را متوقف کرد. در آوریل ۱۹۶۶ به قدری استفاده از ال اس دی رواج یافته بود که مجله تایم در مورد خطرات آن هشدار داد.
در دسامبر ۱۹۶۶ فیلم نسل هپروت : Hallucination Generation به روی پرده رفت. (داستان درباره یک نوجوان از مادرش عصبانی است ، بنابراین او خانه خود را در سانفرانسیسکو ترک می کند تا به یک فرقه کاریزماتیک LSD گورو در ایبیزا در اسپانیا بپیوندد و روشن شود ، آهنگ ها را گوش می کند و میمیرد.) هم سبک این فیلم نیز فیلم سفر The Trip در ۱۹۶۷ The Trip فیلمی به کارگردانی راجر کورمن و نویسندگی جک نیکلسون با بازی پیتر فوندا و دنیس هاپر میباشد که در سال ۱۹۶۷ منتشر شد.
و سایک آوت Psych-Out در ۱۹۶۸ دنبال شد. ا ‘روانپریش’ فیلمی آمریکایی در سبک سینمای روانگردانی محصول سال ۱۹۶۸ است که درباره هیپیها، موسیقی روانگردان و مواد مخدر تفریحی ساخته شدهاست. این فیلم با بازی سوزان استراسبرگ، جک نیکلسون که علیرغم قرار داشتن در نقش اصلی، نامش پس از بازیگر نقش مکمل دین استاکول درج شده و بروس درن ساخته شد و شرکت آمریکن اینترنشنال پیکچرز تهیه و منتشرش کرد. کارگردان فیلم ریچارد راش و دیک کلارک که تهیهکننده فیلم بود، در خاطراتش نوشت که اصرار داشته فیلم پیامی ضدمواد مخدر داشته باشد: چون دیدم بچههای هیپی توی کوچمون در وضعیت واقعاً رقتانگیزی زندگی میکردند. در فیلم صحنههایی هست که همهچی بهنظر عالیه، همه نشئهان و خوش میگذرونن. بعد صحنه فرداشب هست – زبالهها ریخته، سوسک از غذا رد میشه، یه پرتقال نیمخورده پر از کرم … و نام اصلی فیلم فرزندان عشق بود، اما پخشکنندهها نگران بودند که مخاطبان فکر کنند فیلمی درباره «حرامزادهها»ست، پس نام آن تغییر یافت. تهیهکننده ساموئل آرکاف عنوان Psych-Out را پیشنهاد داد که با موفقیت تجاری اخیر بازپخش فیلم روانی (فیلم ۱۹۶۰) الهام گرفته شده بود.
ال اس دی در ۱۹۶۷ به اصلیترین چالش تبدیل شد.
بیتلز، گروه نامدار دهه ۶۰ اقرار کرد که تحت تأثیر ال اس دی بودهاست. ابتدای همان سال، نشریه بریتانیایی نیوز آو د ورلد سه هفته پرشور جشن ال اس دی را پوشش میداد که به میزبانی گروه راک مودی بلوز و حضور ستارگانی نظیر دانوان، پیت تاونزند از د هو و جینجر بیکر درامر گروه کریم بود. در نتیجه تبانی خبرنگاران و پلیس مخفی مبارزه با مواد مخدر، بسیاری از ستارگان پاپ نظیر دانوان، میک جگر و کیت ریچاردز از گروه رولینگ استونز بخاطر حمل مواد مخدر دستگیر شدند، گرچه هیچیک از آنها بخاطر ال اس دی دستگیر نشده بودند.

گروههایی مثل بیتلز آشکارا دست به نمایش تأثیر ال اس دی بر کارهایشان زده میزدند. جان لنون آهنگی نوشت با نام، “Lucy in the Sky with Diamonds” که در آن نشانههای زیادی یافت میشد که به ال اس دی اشاره داشت، اگرچه لنون همیشه این ارتباط را تصادفی قلمداد میکر ولی با این حال لنون و هریسون از سال ۱۹۶۵ تجربه استفاده از مواد مخدر را داشتند. از آن گذشته آهنگ “”She Said She Said” از بیتلز با اقتباس از یک حرکت دسته جمعی مصرف ال اس دی توسط بیتلز به همراهی پیتر فوندا ی هنرپیشه شکل گرفت.فوندا گفته بود که در طی این حرکت این جمله بارها و بارها توسط جان لنون تکرار شد و آهنگ ” Tomorrow Never Knows ” که بسیاری از بندهای آن را جان لنون از کتاب “تجربه سایکدلیک” لیری عاریت گرفته بود از آلبوم روُلور بسیار واضح بر مصرف ال اس دی تأکید داشتند. در همان زمان گروههایی نظیر پینک فلوید، جفرسن ایرپلین و گریتفول دد به تولد سبک جدیدی که به نام سایکدلیک راک یا اسید راک شناخته میشد کمک کردند. در اسناد محرمانه افبیآی، گروه گریتفول دد مسئول معرفی و ترویج ال اس دی در ایالات متحده آمریکا بهشمار میرود . موسیقی سایکدلیک در اواسط دهه هفتاد به وسیله گروههایی نظیر جفرسون استارشیپ ادامه داده شد که آهنگهای مثل Fading Lady Light را منتشر کردند که آشکارا در ارتباط با مصرف ال اس دی بود.

تلفیق این فرهنگ با آزادی و موتور سواری (چاپر) نیز با فیلم The Wild Angels – 1966 که یک فیلم مستقل آمریکایی محصول سال ۱۹۶۶ در ژانر موتور سواری و از ساختههای راجر کورمن است. این فیلم به عنوان اولین فیلمی شناخته میشود که «پیتر فوندا» را با موتورسیکلتهای هارلی دیویدسون و فرهنگ دهه ۱۹۶۰ مرتبط کرد. این فیلم الهامبخش ژانر فیلمهای موتور سواری بود که تا اوایل دهه ۱۹۷۰ ادامه یافت.

ادامه در مقاله مربوط به Biker Movies